برای شازده کوچولو:
- آن زمان كه مرا پير و از كار افتاده يافتي
اگرهنگام غذا خوردن ، لباس هايم را كثيف كردم و يا نتوانستم لباسهايم را بپوشم
اگرصحبت هايم تكراري و خسته كننده است
صبور باش و دركم كن
به ياد بياور ، وقتي كوچك بودي ، مجبور مي شدم روزي چند بار لباسهايت را عوض كنم
براي سرگرمي يا خواباندنت مجبور مي شدم ساعتها وبارها و بارها داستاني را برايت تعريف كنم یا روی پا تکانت دهم
وقتي نمي خواهم به حمام بروم ، مرا سرزنش نكن
وقتي بي خبر از پيشرفت ها و دنياي امروز ، سوالاتي مي كنم با تمسخر به من ننگر
وقتي براي اداي كلمات يا مطلبي ، حافظه ام ياري نمي كند ، فرصت بده وعصباني نشو
وقتي پاهايم توان راه رفتن ندارند ، دستانت را به من بده ... همانگونه كه تو اولين قدم هايت را دركنار من برداشتي
زماني كه مي گويم ديگر نمي خواهم زنده بمانم و مي خواهم بميرم ، عصباني نشو ...
ياريم كن ، همانگونه كه من ياريت كردم
كمك كن تا با نيرو و شكيبايي تو ، اين راه را به پايان برسانم فرزند دلبندم ، دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی